سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و شنید که مردى مى‏گوید « إنّا لِلَّهِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعُونَ » فرمود : ] گفته ما « ما از آن خداییم » اقرار ما است به بندگى و گفته ما که « به سوى او باز مى‏گردیم » اقرار است به تباهى و ناپایندگى . [نهج البلاغه]
خاطرات یک حسن ابادی

نمی دونم چرا یه بیمار هایی اون قدیما بود که نه تنها الان خبری ازش نیست
بلکه کسی شاید دیگه الان اسمش هم به یادش نباشه.

یکیش جسمی بود
و چشم را درگیر می کرد که بهش می گفتند تورک یا فلانی تورک در
اورده یکیش هم بیشتر روحی روانی بود که می گفتند یارو ترسیده.برای
هرکدومش هم یه راهکاری داشت که می گم .

برا درمان تورک که هر
چی سعی می کنم نمی تونم اصطلاح درمانیش را به فارسی برگردونم پس
خودش را می نویسم می گفتند  "تورکُش دِتُکنیم"وبرای کسی هم که ترسیده
بود میگفتند "ترسُش وی چینیم"یعنی ترسش را ورچینیم.

خوب منم
تا یادمه چند بار تورک زدم ولی کارخودم به ترس ورچیدن نیفتاد هرچند
چند باری شاهد ترس ورچیدن از دیگران  بودم.

اول تورک
احتمالا یه حالت التهابی قرمز رنگ تو چشم بود که همراه سوزش و خارش
بود وباید "دِتُک نَهَ"می شد.روش کار جالب بود.بازم وقت خاصی داشت
دم غروب و البته شخص خاص.خودم دوسه باری که کارم بهش افتاد به
این روش عمل می کرد که یه کاسه آب برمی داشت و نمی دونم مرا رو به
قبله وامی داشت یا خودش رو به قبله و سوره انشراح(الم نشرح لک..)
را به آبها می خوند و می ریخت پشت سرم.فقط باید دم غروب آفتاب
می بود تا اثر کنه.

یه پیرزن نزدیک خونه ما بود که تنها زنی بود که اون
زومونا تو حسن آباد سوادخوندن قران را داشت که البته عجیب هم بود برا
مردم که یه زن قاری باشه و اون این کار درمان تورک را انجام می داد.


واما اگه یه نفر به اصطلاح ترسیده بود البته بزرگ و کوچک هم نداشت باید
ترسش ورچیده می شد.اینم راه و رسم خودش را داشت.شخص سواد
دار نمی خواست ولی هرکسی هم این کار را بلد نبود.این جالب تر بود
بچه را می بردن پیش طرف که حتمن زن هم بود وقتش هم که خوب معلومه
دیگه دم غروب .خودم چند بار دیدم.یه کاسه کوچیک را لبالب از خاکستر
پر می کرد بعد با یه چاقو چند خط روی سطحش که صاف شده بود می کشید
و در حالیکه روش را با یه پارچه پوشونده بود روی جاهای مختلف بدن
شخص ترسیده می ذاشت و همزمان می خوند چین چین ترسشا ورچین
این کار را چند بار تکرار می کرد تا ترس طرف ور چیده بشه!

حالا باز
تورک و قران و دعا یه چیزی ولی این یکی دیگه واقعن مسخره بودهرچند
خیلی ها بهش اعتقاد داشتند و شاید قدیمی ترها هنوز هم داشته باشند
...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن ابادی 91/3/6:: 10:48 صبح     |     () نظر